۵ راه ساده برای اینکه بچهها مسئولیت رفتارهایشان را بپذیرند.

آموزش مسئولیتپذیری به کودکان یکی از دشوارترین جنبههای تربیتی است که هر پدر و مادری ممکن است با آن مواجه شود. کودکان خیلی زود یاد میگیرند چگونه اتفاقات را به شکل دیگری تعریف کنند یا برای رفتارهایشان بهانه بیاورند. اگر خوب به این موضوع فکر کنیم، دلایل آن چندان عجیب به نظر نمیرسند؛ گاهی برای فرار از تنبیه، گاهی بهدلیل احساس شرم، و گاهی هم فقط نمیخواهند دیگران نظر منفی نسبت به آنها پیدا کنند.
کودکان از واکنشهای منفی بزرگترها واهمه دارند و بیش از هر چیز، تمایل دارند که والدینشان از آنها رضایت داشته باشند. این نگرانی کاملاً طبیعی است، اما به این معنا نیست که ما باید بهانههای آنها را بپذیریم یا نادیده بگیریم. اگر کودکان یاد نگیرند که خودشان پاسخگوی رفتارهایشان باشند، ممکن است در آینده به بزرگسالانی تبدیل شوند که از پذیرش اشتباه فرار میکنند، از موقعیتهای جدید هراس دارند و حتی در روابط خود نیز غیرقابل اعتماد ظاهر میشوند.
با اینکه آموزش مسئولیتپذیری ممکن است فرآیندی زمانبر و چالشبرانگیزی باشد، اما با طی کردن یک مسیر مشخص و همراهی صبورانه، میتوانیم به آنها کمک کنیم تا در این زمینه رشد کنند. در ادامه، به پنج گام مهم در این مسیر اشاره خواهیم کرد:
قدم اول: کمی فاصله بگیرید.
کودکان همواره در معرض دستورهای مستقیم بزرگترها قرار دارند: «دندانهایت را مسواک بزن»، «تکالیفت را انجام بده»، «به مادربزرگ بگو متشکرم». این روند ممکن است باعث شود آنها احساس نکنند که خودشان کنترل رفتارهایشان را در اختیار دارند.
دکتر کریستین کارتر، جامعهشناس و نویسنده، توضیح میدهد زمانی که همه تصمیمها از طرف والدین گرفته میشود، کودک حس نمیکند که رفتارهایش قابل کنترل یا اصلاح توسط خودش هستند. این مسئله ممکن است به مرور زمان منجر به این شود که کودک راحت تر تقصیرها را به گردن دیگران بیندازد.
بنابراین بهتر است گاهی سکوت کنیم و اجازه دهیم خودشان تصمیم بگیرند. نیازی نیست برای هر اقدامی، مسیر را برایشان مشخص کنیم. وقتی کمتر از قبل راه را نشان بدهیم، فرصت خواهند داشت که خودشان فکر کنند، اشتباه کنند و از آن اشتباهات یاد بگیرند. حتی اگر نتیجه انتخابشان نادرست باشد، همان اشتباه میتواند به یک تجربه ارزشمند تبدیل شود.
قدم دوم: تصمیمهایتان را با صدای بلند بازگو کنید.
ما بزرگترها هر روز با تصمیمگیریهای فراوانی مواجه هستیم؛ از اینکه صبح زود بیدار شویم یا نه، گرفته تا اینکه برای شام چه غذایی تهیه کنیم یا آخر هفته را چگونه سپری نماییم. اما چون این تصمیمگیریها در ذهنمان انجام میشود، کودکان هرگز متوجه نمیشوند که ما چگونه به نتیجه رسیدهایم.
با بیان تصمیمهایتان بهصورت بلند، کودکان کم کم با فرآیند تفکر، سبک و سنگین کردن و انتخاب کردن آشنا میشوند. بهعنوان مثال بگویید: «هوای امروز ابریه، پس بهجای کفش تابستونی، کتانی میپوشم.» همین جمله ساده میتواند به کودک یک الگوی ذهنی مؤثر برای تصمیمگیری ارائه دهد.
کودکان همواره در حال مشاهده و یادگیری از رفتارهای ما هستند، حتی زمانی که به طور مستقیم با آنها صحبت نمیکنیم. بنابراین، توضیح درباره انتخابهایمان میتواند به آنها کمک کند تا یاد بگیرند چگونه خود نیز مسئول تصمیمهایشان باشند.
قدم سوم: همهچیز را برایشان درست نکنید.
اگر فرزندتان دفتر مشق خود را فراموش کرده است، آن را به مدرسه نبرید. اگر اتاقش را بههم ریخته، شخصاً آن را مرتب نکنید. اگر در نوبت بازی با دوستش دچار اختلاف شده، لزومی ندارد همیشه شما وارد ماجرا شوید.
درست است که این اقدامات ممکن است نشاندهنده دلسوزی شما باشند، اما در حقیقت مانعی برای رشد و یادگیری فرزندتان ایجاد میکنند. کودکان باید یاد بگیرند که هر عملی، نتیجهای به دنبال دارد؛ گاهی مثبت و گاهی نه چندان خوشایند. همین تجربیات هستند که باعث میشوند در آینده کمتر مرتکب اشتباه شوند یا حداقل، راحت تر مسئولیت آن را بپذیرند.
قرار نیست آنها از اشتباه کردن بترسند؛ بلکه باید دریابند که هر اشتباهی میتواند فرصتی برای یادگیری باشد.
قدم چهارم: خودتان مسئولیتپذیر باشید.
هیچکدام از ما بینقص نیستیم. گاهی رفتارهایی از ما سر میزند که چندان مناسب نیستند. مثلاً وقتی در ساعات شلوغ روز با خودرو به خیابان میرویم و در ترافیک گرفتار میشویم، ممکن است عصبانی شویم و شروع به غر زدن در مورد راننده جلویی کنیم.
همانطور که کودکان اشتباه میکنند، ما نیز گاهی دچار اشتباه میشویم. اما تفاوت در این است که آیا مسئولیت آن را میپذیریم یا نه. گفتن جملههایی مانند «تقصیر من بود» یا «اشتباه کردم» نهتنها از ارزش ما کم نمیکند، بلکه یک الگوی رفتاری مهم برای فرزندانمان به شمار میرود.
سعی کنید بدون توجیه یا عباراتی مانند «ولی تو هم…» اشتباهتان را بپذیرید. برای مثال نگویید: «درسته داد زدم، ولی تو هم نباید اون کارو میکردی.» این جمله در واقع یعنی هنوز بخشی از تقصیر را متوجه کودک کردهاید.
بنابراین صادق باشید، اشتباه را بپذیرید و عذرخواهی کنید. این صداقت در رفتار شما، بسیار تأثیرگذارتر از دهها توصیه مستقیم خواهد بود.
قدم پنجم: راهنما باشید، نه بازپرس.
وقتی فرزندتان میگوید: «اون شروع کرد، من فقط دفاع کردم»، یا «من نمیخواستم، علی مجبورم کرد»، بهجای آنکه فوراً واکنش نشان دهید، کمی به او فرصت فکر کردن بدهید.
پذیرش اشتباه فرآیندی زمانبر است. کودکان نیاز دارند چندین بار امتحان کنند، اشتباه کنند و دوباره فرصتی داشته باشند تا رفتار بهتری نشان دهند. شما نیز بهجای سرزنش، بهتر است مانند یک مربی در کنارشان باشید؛ با صبر، تکرار و هدایت مؤثر.
ایجاد فضایی برای گفتوگو و تأمل، بسیار مؤثرتر از بحث و مجادله خواهد بود. زمانیکه کودک خودش به نتیجه برسد، پذیرش آن نیز واقعی تر و عمیق تر خواهد بود.
جمعبندی
آموزش مسئولیتپذیری به کودکان فرآیندی تدریجی و همراه با فراز و فرود است. هیچ فرمول جادویی وجود ندارد، اما چیزی که همیشه اثربخش خواهد بود، صداقت، صبوری و همراهی والدین است.
کودکان زمانی بهتر مسئولیت رفتارهای خود را میپذیرند که ببینند والدینشان نیز اشتباه میکنند و پذیرش اشتباه برای آنها امری طبیعی محسوب میشود. گرچه این مسیر ممکن است زمانبر باشد، اما نتیجه آن، پرورش کودکانی است که در آینده اعتماد به نفس بیشتری خواهند داشت، تصمیمهای مسئولانه تری میگیرند و به انسانهایی قابل اعتماد تبدیل میشوند.
شاید امروز پذیرش یک اشتباه ساده برایشان زمان ببرد، اما همین رفتار، فردا تبدیل به پایهای محکم برای شکلگیری شخصیتی بالغ و سالم خواهد شد.